بنام پروردگار حی و توانا
حسرت روزای رفته ، اون دیگه برنمیگرده کاش که به یاد بیاره،دلم همیشه بی قراره قصه از کجا شروع شد ،با دوتا عکس پاره حسرت روزای رفته،روزایی که نرفته ازیاد بی خبر رفتش وگذاشت حسرت رو،روی دلم
از این نا مهربونی ها دارم از غصه میمیرم
رفیق روز تنهایی یه روز دستاتو میگیرم
تو این شب گریه میتونی پناه هق هقم باشی
تو ای همزاد همخونه چی میشه عاشقم باشی؟؟ اول دوستیمون میگفتی "دوستت دارم" فکرمیکردم دروغ میگی بعدها هی به خودم تلقین میکردم که واقعاً "دوسم داره" و آخر سر ، باورم شد "دوست داره" عذاب بکشم دوست داره شبا فکرو خیالش نذاره بخوابم
دوست داره تــرکـم کــنـه دوست داره دردبکشم
آره اون دیگه رفته،ناامیدی دلمو ول نکرده
کاش که بدونه این دلم،هوای دستاشو داره
روی یه کاغد بی خط نوشت که دوسم نداره
تنهام بایه دل شکسته،ولی اون دیگه نمیاد
تنهام باسختی وهنوزدوریش نشده باورم
فردا که شوم خاک،چه سود اشک ندامت حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان ، همه لطفست و کرامت
بالای صفحه |