بنام پروردگار حی و توانا
یه تعبیری از عشق دادی به من؛ که بافکرتم عاشقی می کنم که یک عُمره رفتی و تو باورم؛ دارم پیش تو زندگی می کنم چرا چشم دلم کوره ، عصای رفتنم سسته کدوم موج پریشونی ، تورو از ذهن من شسته یه عمره فکر دریام و تو این مرداب سرگردون بهت رویامو می سپارم بهم دریامو برگردون اگه این زندگی باشه
اگه این سهمم از دنیاست
من از مردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا
که گاهی با خودم می گم
شاید مُردم حواسم نیست
تو با این جاده همدستی
تظاهر می کنم هستی
کاشکی امشب مثل ماهی تــوی تـنـگـت بودم
مـثـل سـال هـای گـذشــتـه مات تو، گنگت بودم
کاشکی امشب مثل عشقای تـو کـوتـاه مـیشـد
اون کـه بایـد بـرسه ، ایـن دفـعه پـیـدا مـی شد
بالای صفحه |