بنام پروردگار حی و توانا
و من در حسرت یک بوسه می میرم... من ناکام می میرم... و کسی هم برای من گریه نخواهد کرد... عاشقش بودی... هیچ کس چون تو مرا غریب و تنها نگذاشت/ این گونه در التهاب فردا نگذاشت/ سوگند نمیخورم ولی باور کن/ هیچ کس چون تو به خلوت دلم پا نگذاشت/ وقتی دیدم تو چشمات یه دنیا غم نشسته بغض سیاه حسرت راه گلوتو بسته برای آخرین بار دست منو گرفتی وقتی هنوز نرفتی بهونه میگرفتی به جاده دل سپردم قمارو بی تو بردم منو ببر از یادت منی که بی تو مردم... می رسد روزی که بر من لحظه ها را سر کنی. می رسد روزی کـه مرگ عـشـق را بـاور کـنـی. می رسد روزی که شـبـها در کـنـار عکـس من... نـامـه هـای کـهـنـه ام را مـو بـه مـو از بـر کـنی. اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میره . دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم واست رنگی نداره ... و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه ، تو دلشو میشکونی که انتقام خودتو ازش بگیری و اون میره با یکی دیگه ...................................... اینطوریه که دل همه آدما میشکنه .....!!!
کسی چشمهایم را دیگر نمی بیند
وبرقش را که از عشق او مثل خورشید میدرخشید...
دیگر موهای بلند سیاهم در باد نمی رقصد
و یک دختر بد از بدیهای زمین کم می کند...
باید رفت...
وقتی که او دیگر نمی خواهدت...
برای چه نفس می کشی...
این آخرین جرفهای توست...
شاید که بفهمد آخرین لحظات هم حتی
شاید شبی در خواب
لبهایی را روی لبش حس کند و از خواب بپرد
شاید ببیند روح سردی او را در آغوش گرفته...
شاید تمام خوابهایش را توانستی تصاحب کنی...
شاید توانست یک روز...
در حالیکه نفس روح سردی میخورد روی گردنش
بشنود صدایی نزدیک
اما دور
آرام می گوید:
دوستت دارم...
و من برای تو مردم...
اونم از دهن کس دیگه
حدس میزدم باهام غریبه شدی
ولی نه به این زودی و تا این حد
باشه . . . ما هم خدامون مهربونه
یک عمر در آغـوش کـسی دیگر بود
عشق من کاری کن!!! دارم از دست میرم
من هنوز حاضرم واسه تو . . .
حرفهایشان بوی دورنگی می دهد
حرفهای دیروز خود را فراموش کرده
و تبدیل به آدمهای حال اندیش، شده
به یادت می آورم حرف دیروزت را
حرف امروزت را، خودت بیاد آور
مـن از یاد آوریـش شـرمسارم:
"دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم
با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم
زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت"
بالای صفحه |