بنام پروردگار حی و توانا
حسرت روزای رفته ، اون دیگه برنمیگرده کاش که به یاد بیاره،دلم همیشه بی قراره قصه از کجا شروع شد ،با دوتا عکس پاره حسرت روزای رفته،روزایی که نرفته ازیاد بی خبر رفتش وگذاشت حسرت رو،روی دلم
آره اون دیگه رفته،ناامیدی دلمو ول نکرده
کاش که بدونه این دلم،هوای دستاشو داره
روی یه کاغد بی خط نوشت که دوسم نداره
تنهام بایه دل شکسته،ولی اون دیگه نمیاد
تنهام باسختی وهنوزدوریش نشده باورم
نوشته شده در چهارشنبه 90 اردیبهشت 7 -*-
توسط ع . و -*- نظرات ( ) |
بالای صفحه |