بنام پروردگار حی و توانا
مرگ با ما تا ابد همراه نیست مرگ جز یک وقفه ی کوتاه نیست مرگ یعنی لغزش پای حیاط مرگ یعنی زندگی در خاطرات دوست دارم منقرض گردد تنم روح باشد دکمه ی پیراهنم عشق اینجا طعم عفیون میدهد بوی صدها استکان خون میدهد عشق ما اندازه یک آه بود این قصیده انقدر کوتاه بود من نگاهم سرد و باران خورده شد او تبسم برلبش، پژمرده شد ناگهان لرزید دست کینه ام زخم هق هق، باز شد در سینه ام عین بغض سرد دلگیران شدم از خداحافظ مگو، ویران شدم
نوشته شده در چهارشنبه 98 مهر 24 -*-
توسط ع . و -*- نظرات ( ) |
بالای صفحه |