بنام پروردگار حی و توانا
یه روز میخوام بشینم و تمام بدی هایی که به خودم کردم رو روی کاغذ بنویسم، تمام آسیب هایی که به خودم رسوندم. همه ی اون لحظه هایی که بیخودی هدر دادم. هزینه هایی که کردم و حتی 1ثانیه هم خوشی ندیدم. اوقاتی رو که میتونستم کنار پدر و مادرم باشم و نبودم. تک تک دقیقه هایی رو که جای نگاهشون رو با کسی عوض کردم. جاهایی که موندم و بهم گفتن چرا موندی ؟ جاهایی که نرفتم و بهم گفتن چرا نرفتی؟ و سالها غفلت کردم و برای تو خدای مهربونم ، بندگی نکردم. میدونم اگر اون روز برسه، منی که به خودم اینهمه بد کردم ، چرا انتظار بیهود از غیر دارم. مطمئنم اگر کسی به اندازه سر سوزنی از اینهایی که روی کاغذ آوردم بهم بدی میکرد ، اسمش رو دیگه نمی آوردم، یا حتی دیگر نگاهش هم نمیکردم ، ولی الان هر جا که میرسم با غرور خودم رو معرفی میکنم و گاهی ساعت ها جلوی آینه به خودم میبالم. اون روز چندان دور نیست و خواهد رسید
دیگه نه رفتار کسی منو رنج میده،
و نه کم لطفی های اطرافیان به چشمم میاد.
فقط امیدوارم بتونم بعد اون روز خودم رو ببخشم.
بالای صفحه |