بنام پروردگار حی و توانا
شاید بهار دیگه، شاید بهار دیگه
تو قصر آرزوهام
پیشت نشسته باشم
یا شایدم تو غربت
واسه همیشه بی تو
چشامو بسته باشم
تموم ارث عشقت ، به من رسیده باشه
یا شایدم که لبهام
به جای لبهای تو، خاک و بوسیده باشه
واسه زمین و زمون
یه روزی آرزو بود از همدیگه جدا شیم
شاید بهار دیگه
سال جدیدو با هم سر یه سفره باشیم
شاید بهار دیگه
این همه اتفاق و باور نداشته باشیم
پارسال کنار من و
امسال ، به خونه نو قدم گذاشته باشیم
شاید بهار دیگه
هرگز باور نداشتی از این زمین جدا شم
هنوز از رفتن من
چهل تا روز نرفته، از یادت رفته باشم... .
بالای صفحه |