تکست اهنگ دیوونه از قفس پرید از محمد زارع - بنام پروردگار حی و توانا
سفارش تبلیغ






بنام پروردگار حی و توانا

خواب دیدم از تو دور شدم
وای که عجب خواب بدی
گفتم : بیا با هم بریم
گفتی : که راه رو بلدی
هرچی صدات کردم نرو
اما به جایی نرسید
یکی یه جا فریاد می کرد
<< دیوونه از قفس پرید
>>

صبح که رسید بیدار شدم
دیدم یه نامه روی در
نوشته بودی که سلام؛
مدتی رو می رم سفر
بغضی نشست توی گلوم
خوابم یا این حقیقته
بازم صدات کردم ولی
دیدنم سکوت جوابته

گفتم : که شاید این سفر
تموم میشه همین روزا
دوباره با می بینمش
چه خوش خیال بودم خدا
ساعت و لحظه هام گذشت
چشمام به کوچه خیره بود
من منتظر بودم بیاد
خیلی دلم تنگ شده بود

روزا مثل دیوونه ها
پرسه زدن تو کوچه ها
شبا یه گوشه از اتاق
گریه و آه بی صدا
مثل همون خواب سیاه
رفت و منو تنها گذاشت
گفتن این قصه ی تلخ
ارزش خوندن رو که داشت


نوشته شده در شنبه 88 دی 12 -*- توسط ع . و -*- نظرات ( ) |



بالای صفحه