بنام پروردگار حی و توانا
دوری از من ، اما چه نزدیک دلهایمان تو و من دوریم اما دستانت در دستان من است از فرسنگهای دور در آغوشت می کشم و بوسه بر لبانت می زنم دوریم اما دلهایمان نزدیک است.... ....با عشق چشمان فریبایت آشکار می سازد برایم صداقت ترا حس زیبایی است در من وقتی خنده های شیرین ات از دور به گوش می رسد شیطنتی که در آن نهفته است مرا می کشاند به شیطنهای آبی شاید تمام تپش های ناگهانی قلبم با دیدنت آرام شود شاید روزیکه دوباره دیدمت حس روزای زنده بودنم رو پس بگیرم شاید تمام وجودم چشم شود و در چشمانت محو شود و شاید هم... و شاید هم آنقدر بی تفاوت شده باشی که مرا نبینی و ساده از سادگی من بگذری نمی دانم........؟
بالای صفحه |