بنام پروردگار حی و توانا
چی بگم از کجا بگم ، دردمو با کیا بگم بهتره که دم نزنم ، حرفی از عشقم نزنم ازعشقی که گم شدو رفت ،عاشق مردم شدو رفت عشقی که بی فروغ نبود،برای من دروغ نبود بغضی نشسته تو گلوم، وقتی نشستی رو به روم من ازخودم چرا بگم ، بایداز اون چشم ها بگم خیره تو چشم مست تو ، دست میدم به دست تو دل از زمونه میکنم ، حرف دلم رو میزنم یه حالتی داره چشات ، نرگس بیمار چشات چشم تو خوابم می کنه ،مست و خرابم می کنه وقتی نشستی رو به من ، از عاشقی بگو به من بزار چشمات دل ببره ، این جوری باشه بهتره چشمات اگر پس نزنن ، چشم های سر سپردمو می شه فراموش بکنم ، خاطره های مردمو
بالای صفحه |