بنام پروردگار حی و توانا
مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر میکنند
بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر میکنند !
خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند !
دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور میکنند
چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــیشوند
خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر میکنند
روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند
دیده را از خون دل ، دریای احمـــــر مــــیکنند !
در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصدخیـــــر !!
بر رخ ناهیـد و مینـــــا و صنــــــوبر میکنند !
بعدِ چنـــدی کز وفات جانگــــــداز ! اوگذشـــت
بابت تسلیّت خــود ! فکـــر دیگـــــر مـــیکنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر میکنند
کــج نیندیشید !! فکــر همســــــر دیگرنیَند !
از برای بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــیکنند
بالای صفحه |