بنام پروردگار حی و توانا
چیست فرق آدمی با جانور "م.روحانی"
تا که می نازد به خود از آن بشر؟
آدمی را گر نبـود این امتـیاز
او بـیـش از جـانــور غـرق نـــیـاز
هست این نیروی ممتاز بشر
عـقـــل دور اندیـش و آینـده نـگر
در شگفتم من چرا این برتری
گشته در او مایه ی وحشی گری؟
در طبیعت بی گمان هر جانور
هست در هنگام سیری بی خطر
من نمی دانم چرا نوع بشر
بعدِ سیری می شود خونـخوار تر؟
در میان جنگل دور و دراز
هیچ حیوان دیده ای همـجنس باز
هیچ شیری دیده ی در بیشه زار
جمع شیــران را کِــشَد بالای دار؟
هیچ گرگی بوده کز بهر مقام
گـرگــها را کرده باشد قتـل عام؟
هیچ ماری دیده ای با زهر خود
کشته ها برپا کند در شهر خـود؟
هیچ میمون ساخته بمب ِ اتم
تا که هستی را کند از صحنه گم؟
دیـده ای هــرگز الاغـی باربـر
مـیــن گــذارد کــار، زیر ِ پــای خـر؟
هیچ اسبی دیده ای غیبت کند
یا به اسـب دیـــگری تهـمـت زنـد؟
هیچ خرسی آتش افروزی کند؟
یـا گــرازی خـانـمـان سـوزی کـند؟
هیـچ گــاوی دیـده ای کز اعتیاد
داده گــاو و گــاوداری را به بـاد؟
پس چرا انسان ِ با عقل و خرد
آبـــروی دام و دَد را مـــی برد؟
پــس بُوَد دیــوانـه بــی آزار تــر
زان که محروم است از عقل بشر
مولوی استاد حکمت در جهان
کرده بس این نکته را شیرین بیان
آزمودم عقل دوراندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را
زین سبب آنکس که می نوشد شراب
تا شود لایعقل و مــست و خراب
چون شود از عقل و حیلت بی خبر
پس شرف دارد به شیخ حیله گر
بالای صفحه |