بنام پروردگار حی و توانا
آی مادرای مهربون ؛ بچه هاتون ، بچه هاتون حالا می فهمم چرا دیشب شانه های کو چه ی تنگ محله می لرزید و بید مجنون تر از همیشه بود . خودت بگو . از این به بعد مادر ت برای چه کسی اسپند دود کند؟ نیامدی و ما را با پشتی خمیده و غروری شکسته تنها گذاشتی . به مادرت چه بگویند وقتی می خواهد دور سرت بچرخد؟ چه بگویند وقتی صدایت می زند و جوابی نمی شنود؟ بگویند دست باد پاییزی برگ دیگری را از شاخه جدا کرد ؟ اگر گفت (( برگ من سبز بود، اصلا اگر گفت حالا که پاییز نیست چه ؟ جواب این همه بی تابی مادرت را که می دهد؟ عقربه های ساعت لحظه به لحظه به تحویل سال نزدیک تر می شوند .سبزه، سنبل، سیب ، سیر ، سماق، سنجد و... سال دارد تحویل می شود ولی سفره هفت سین ما فقط شش سین دارد ساک خاکی ات کجاست؟
دسته گلهایی که دادین ؛ به جبهه ها فرستادین
حالا با تابوت اومدن ؛ با بوی باروت اومدن
مادر از خدا میخواد ؛ با گریه و دعا میخواد
تابوت هاشون رو باز کنن ؛ بچه هاشونو ناز کنن
بالای صفحه |