بنام پروردگار حی و توانا
روزیکه میخواستیم از هم جداشیم و قرار بود برای آخرین بار همدیگرو ببینیم ، یه جمله ای بهم گفت که هنوز نمیدونم منظورش تهدید بود ، یه جور نفرین بود یا .... نمیدونم... به هر حال، بهم گفت: " مگر اینکه تو خواب منو ببینی" دیشب که برای چندمین بار خوابش رو دیدم، یه دنیا حظ بردم، انقدر خوب و کیف کردنی بود که دلم نمیخواست بیدارشم. صبح بلند شدم ، یاد جمله ای که گفته بود افتادم ، میگم این شاید قشنگترین آرزویی باشه که آدم میتونه در حق یه نفر براش داشته باشه. آره...!!! ، آرزو کاش دوباره تو خواب ببینمت مثل همون موقع ها بودی ، درست همان خود خودت مهربان... خیلی کیف کردم از بودنت نمیدونی چقدر خوبه، آدم خواب مامانش رو میبینه تولدم بود و نیامدی
حداقل از راه دور فاتحه ای برایم بخوان
شاید خدا گذشته ام را بیامرزد
این روزها انقدر آرامش دارم
همش میترسم، بیان و به جرم داشتن آرامش زیاد
بعنوان " سلطان آرامش " اعدامم کنن.
دیشب خوابت را دیدم
بالای صفحه |