کم نامه ي خاموش برايم بفرستاز حرف پــُرم گوش برايم بفرستدارم خفه مي شوم در اين تنهاييلطفا کمي آغوش برايم بفرست
به لبخند آيينه اي تشنه امبه آغوش بي کينه اي تشنه امسلامي صميمانه آيا کجاست؟سر آغاز الفت خدايا کجاست؟خدايا سراي محبت کجاست؟من آواره ام . شهر الفت کجاست؟کساني که از عشق دم ميزنندچرا بين ما را به هم ميزنند؟ خدايا نسيم نوازش کجاست؟کويرم . سر آغاز بارش کجاست؟بيا تا به لبخند عادت کنيمبه اين راه ز پيوند عادت کنيم بيا ساده مثل چکاوک شويمبيا بازگرديم و کودک شويمخدايا سراي محبت کجاست؟من آواره ام . شهر الفت کجاست؟کساني که از عشق دم ميزنندچرا بين ما را به هم ميزنند؟
بردي از يادم . دادي بر بادم . با يادت شادمدل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادمدل به تو دادم . فتادم به بنداي گل بر اشک خونينم نخندسوزم از سوز نگاهت هنوزچشم من باشد به راهت هنوزچه شد آنهمه پيمان . که از آن لب خندانبشنيدم و هرگز خبري نشد از آنکي آيي به برم . اي شمع سحرمدر بزمم نفسي . بنشين تاج سرم . تا از جان گذرمپا به سرم نه . جان به تنم دهچون به سر آمد . عمر بي ثمرمنشسته بر دل غبار غم . زآنکه من در ديار غمگشته ام غمگسار غماميد اهل وفا تويي . رفته راه خطا توييآفت جان ما توييبردي از يادم . دادي بر بادم . با يادت شادمدل به تو دادم . در دام افتادم . از غم آزادمدل به تو دادم . فتادم به بنداي گل بر اشک خونينم نخندسوزم از سوز نگاهت هنوزچشم من باشد به راهت هنوز
من و تو هر دو درگير يه حسيم،همين حس عزيز با تو بودن،همين شوق تماشا کردن تو،همين دل ضربه هاي هر شب من.تو شکل ماه مي موني و مهتاب،که مشق شب تماشاي تو ميشه،به من که بي هوا نزديک ميشي،هوا … شکل نفس هاي تو ميشه.من اون گم کردتم که لحظه لحظه،تموم راه … پشت رد پاشي،کسي از ما به هم … نزديکتر نيست،مگه مي توني از من دور باشي.دارم تو آينه ها شکل تو ميشم،شبيه تو که نزديکي به دريا،تماشا کردنت ديوونگي نيست،تو رو حس مي کنم هر لحظه اينجاهمين جايي که من دلشوره دارم،تو مثل حس نزديک بهاري،دارم سر ميرم از تو … هر دقيقه،تو هم حس مي کنم اين حالو داري.تموم خونه غرق بوي عيده،يه عطري غير هر روز و هميشه،ميون ما يه شب راهه از اينجا،
سلام
با عرض خسته نباشيد و تبريک وبلاگ جالبتون