• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : . . . و مرگ
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + از ياد رفته 
    ياد بگذشته به دل ماند و دريغ/نيست ياري كه مرا ياد كند

    ديده ام خيره به ره ماند و نداد/نامه اي تا دل من شاد كند

    خود ندانم چه خطائي كردم/كه ز من رشته الفت بگسست

    در دلش جائي اگر بود مرا/پس چرا ديده ز ديدارم بست

    هر كجا مي نگرم، باز هم اوست/كه بچشمان ترم خيره شده

    درد عشقست كه با حسرت و سوز/ بر دل پر شررم چيره شده

    گفتم از ديده چو دورش سازم/بي گمان زودتر از دل برود

    مرگ بايد كه مرا دريابد/ورنه درديست كه مشكل برود

    تا لب بر لب من مي لغزد/مي كشم آه كه كاش اين او بود

    كاش اين لب كه مرا مي بوسد/لب سوزنده آن بدخو بود

    مي كشندم چو در آغوش به مهر/پرسم از خود كه چه شد آغوشش

    چه شد آن آتش سوزنده كه بود/شعله ور در نفس خاموشش