• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : بدون شرح
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 2 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گيتي 


    زن و شوهر پيري با هم زندگي مي کردند . پير مرد هميشه از خروپف همسرش شکايت داشت ! و پير زن هرگز زير بار نمي رفت و گله هاي شوهرش رو به حساب بهانه گيري هاي او مي گذاشت !
    اين بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اينکه روزي پير مرد فکري به سرش زد و براي اينکه ثابت کند زنش در خواب خروپف مي کند و آسايش او را مختل کرده است ضبط صوتي را آماده مي کند و شبي همه سر و صداي خرناس هاي گوشخراش همسرش را ضبط مي کند !
    پيرمرد صبح از خواب بيدار مي شود و شادمان از اينکه سند معتبري براي ثابت کردن خروپف هاي شبانه او دارد به سراغ همسر پيرش مي رود و او را صدا مي کند ، غافل از اينکه زن بيچاره به خواب ابدي فرو رفته است ! از آن شب به بعد خروپف هاي ضبط شده پيرزن ، لالايي آرام بخش شبهاي تنهايي او مي شود . . .
    قدر هر کسي رو بدونيم تا يه روزي پشيمون نشيم . . .
    تاکه بوديم نبوديم کسي / کشت مارا غم بي هم نفسي
    تا که رفتيم همه يار شدند / خفته ايم و همه بيدار شدند
    قدر آيينه بدانيم چو هست / نه در آن وقت که اغبال شکس