بدست عليرضا در دسته : 2/10/90 : 7:18 عصر
با همه ي بي سر و ساماني ام
باز به دنبال پريشاني ام طاقت فرسودگي ام هيچ نيست در پي ويران شدني آني ام دلخوش گرماي کسي نيستمآمده ام تا تو بسوزاني ام آمده ام با عطش سال ها تا تو کمي عشق بنوشاني ام ماهي برگشته ز دريا شدم تا که بگيري و بميراني ام خوب ترين حادثه مي دانمت خوب ترين حادثه مي داني ام؟ حرف بزن! ابر مرا باز کندير زماني است که باراني ام حرف بزن، حرف بزن، سال هاست تشنه ي يک صحبت طولاني امها به کجا ميکشي ام خوب من ؟ها نکشاني به پشيماني ام