دانــي ايــن راز چــرا اشــک روان دارد شمع
خــبــر از داغ عـــزيـــزان جــهــــان دارد شمع
قـطـره هـاييکه بــريــزدبـزمـين ازرخ شمع
اشکهايي است که در ديده نهان دارد شمع
حالـت سـوخـتــه را ســوخـتـگـان مي دانند
ز آن سبب سوختن خويش عيان دارد شمع
هــمــه ســوزنــد در ايـــن وادي حــيـــرت اما
آتـش اندر سر و بـر و ديـده نشان دارد شمع
بـه وفا شـهـره شهريم چـو پروانه وليک
کي خبر از دل ما سوختگان دارد شمع