رفتم رفتمرفتم و بار سفر بستمبا تو هستم هركجا هستماز عشق تو جاودان ماند ترانه منبا ياد تو زنده ام عشقت بهانه منپيدا شو چو ماه نو گاهي به خانه منتا ريزد گل از رخت در آشيانه منرفتم و بار سفر بستم با تو هستم هركجا هستمآهم را مي شنيدي به حال زارم مي رسيدينازت را مي خريدم تو ناز من را مي كشيديبه خدا كه تو از نظرم نرويچو روم ز برت ز برم نرويرفتم و بار سفر بستم با تو هستم هركجا هستماگر مراد ما برآيد چه شودشب فراغ ما سرآيد چه شودبه خدا كس ز حال من خبر نشدكه به جز غم نصيبم از سفر نشدنروي يك نفس ز پيش چشم منكه به چشمم به جز تو جلوه گر نشدرفتم و بار سفر بستم با تو هستم هركجا هستم