• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : رنگ غزل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گيتي 

    اي آخرين رنج
    تنهاي تنها مي کشيدم انتظارت
    ناگاه دستي خشمگين مشتي به در کوفت
    ديوارها در کام تاريکي فرو ريخت
    لرزيد جانم از نسيمي سرد و
    نمناک
    نگاه دستي در من درآويخت
    دانستم اين ناخوانده مرگ است
    از سالهاي پيش با من آشنا بود
    بسيار او را ديده بودم
    اما نمي دانم کجا بود
    + اميد 
    روزنه اي از اميد ، گرم و گرامي
    روشني افکنده باز بر دل سردم
    دايم از آن لذتي که خواهم آمد
    مستم و با سرنوشت بد به نبردم
    تابردم گاهگاه وسوسه با خويش
    کاي دله دل ! چشم ازين گناه فرو پوش
    ياد گناهان دلپذير گذشته
    بانگ برآرد که : آي شيطان ! خاموش
    وسوسه ي تو به در دلم نکند راه