رفتم رفتم و بار سفر بستم
با تو هستم هركجا هستم
از عشق تو جاودان ماند ترانه من
با ياد تو زنده ام ، عشقت بهانه من
پيدا شو چو ماه نو، يك شب به خانه من
تاريزد گل از رخت ، در آشيانه من
رفتم و بار سفر بستم، با تو هستم هركجا هستم!
آهم را مي شنيدي، به حال زارم مي رسيدي
نازت را مي خريدم، تو ناز من را ميكشيدي
به خدا كه تو از نظرم نروي
چو روم ز برت ، ز برم نروي
رفتم و بار سفر بستم، با تو هستم هزكجا هستم
اگر مراد ما برآيد چه شود؟ شب فراق ما سر آيد چه شود؟
به خدا كس ز حال من خبر نشد
كه به جز غم نصيبم از سفر نشد
رفتم و بار سفر بستم، با تو هستم هركجا هستم
رفتم رفتم رفتم رفتم