از غمش با دود ودم همدم شدم
باده نوش غصه او من شدم
مست ومخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل ديوانه را
سوخت بي پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتي خوش گذر
بعد از اين حتي تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بيرون کن زسر
ديشب از کف رفت فردا را نگر