• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : نيستم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + قسمت اول 

    نيمه شب آواره و بي حس حال

    در سرم سوداي جامي بي زبان

    پرسه اي آغاز کرديم در خيال

    دل به ياد آورد ايام وصال

    از جدايي يک و دو سالي مي گذشت

    يک دو سال از عمر رفت و بر نگشت

    دل به ياد آورد اول بار را

    خاطرات اولين ديدار را

    آن نظر بازي آن اسرا را

    آن دو چشم مست و آهو وار را

    هم چو رازي مبهم و سر بسته بود

    چون من از تکرار او هم خسته بود