ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ *** 
چگونه يک مرد گمنام عقده اي کم سواد(متظاهر به مارکسيستي اسلامي و در باطن همه جا فروخته شده و شاگرد مکتب "مَلکَم"ي و "جمال"ي) را بنام "ميرحسين موسوي" ( وبا نام مستعار قبلي "حسين رهجو") که عملاً سرعملگي جهت آسفالت خيابانها هم براي او زياد بود بعد از مرگ "بهشتي" و "رجايي" مدّت هشت سال نظير "هويدا" که سيزده سال بر سر کار ماند در پست نخست وزيري نگاه داشتند ...





از قبلِ انقلاب ، ساواک او را همان اوان تحصيل در دانشگاه ملّي آريامهر بعنوان مهره اي براي آينده گزيده و او را به همکاري و همفکري با پادوهاي "مَلکَم"ي واداشته بود. او و همسر وي (خانم درباري "زُهره کاظمي" همکار خانم "ليلي امير ارجمند" و دوست و نديم "فرح ديبا" و آماده کننده ي دختران شايسته و ملکه هاي زيبايي) را ساواک از قبل در آب نمک گذاشته بود و توانسته بود از همان بدو انقلاب او را به روحانيون قالب کند و زنش را به بيت "امام" بفرستد که با آنها رفت و آمد کند و از همه چيز مطّلع شود.