ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ مهتاب 

افسوس بر آن عمر گرامي كه هدر شد
آن معبد رويايي من زير و زبر شد
دردا كه تو مرد سفر عشق نبودي
افسوس دل غافل من بي خبر شد

روزي كه دل عاشق من تازه نفس بود
در چشم من از هر دو جهان عشق تو بس بود
حسرت به كف آورد و به خورشيد نظر داشت
بيچاره عقابي كه گرفتار قفس بود

سلام اي چلچراغ قطره هاي اشك نوميدي
سلام اي غم كه جاي تنگ اين دل را پسنديدي

بيا تا پر بگيرد از دل من جغد اين كابوس
بيا و در كتاب خاطرات من بخوان افسوس

+ مهتاب 

فانوس و چتر و گل مي گيرم از كسي
چه دست خالي ام امشب كه ميرسي

شايد منو هنوز بشناسي از صدام
امشب كه آسمون دلواپسه برام

روياي اين شب مهتاب سهم منه
برق نگاه تو يه شهر روشنه

هر لحظه بي قرار ، مي پرسم از خودم
شايد عوض شدي ، شايد عوض شدم

نه، تو برام مثل ديدار اولي
شايد نبودنت ، جبران نشه ولي

يك آرزوي دور ، اما قشنگ كن
قدر يه زندگي ، با من درنگ كن

فانوس و چتر و گل مي گيرم از كسي
چه دست خالي ام امشب كه ميرسي

روياي اين شب مهتاب سهم منه
برق نگاه تو يه شهر روشنه

+ گيتي 
عاشق شد دوباره دلم
تو کوير قلبم تو زدي جوونه
بارون زد تو شب کوير
واسه دل تنگم تو شدي بهونه
حالا که بيقرارمي
ميخوام بگم عشقت پاي تو ميمونه
ممنونم از اون چشايي
که اگه نبينه منو نگرونه
حالا شد حالا شد
ديگه دلت پر زد واسه دل ما شد
حالا شد حالا شد
ديدي همه دنيا ديگه مال ما شد
حالا شد حالا شد
ديگه دلت پر زد واسه دل ما شد
حالا شد حالا شد
ديدي همه دنيا ديگه مال ما شد

دستاتو تو بده به من
ميخوام با تو باشم تا آخر دنيا
دنيامي اينو ميدوني
تو برام عزيزي مث گل صحرا

مهتابي تو شباي من
ميون يه دنيا ستاره‌ي زيبا
خوشحالم به خوشي تو
که سايه به سايه کنارمي هر جا
حالا شد حالا شد
ديگه دلت پر زد واسه دل ما شد
حالا شد حالا شد
ديدي همه دنيا ديگه مال ما شد
حالا شد حالا شد
ديگه دلت پر زد واسه دل ما شد
حالا شد حالا شد
ديدي همه دنيا ديگه مال ما شد
حالا شد حالا شد
ديگه دلت پر زد واسه دل ما شد
حالا شد حالا شد
ديدي همه دنيا ديگه مال ما شد
حالا شد حالا شد
ديگه دلت پر زد واسه دل ما شد
حالا شد حالا شد
ديدي همه دنيا ديگه مال ما شد
پاسخ

هستي من يه قلب ساده / يه برگ توي دست باده /نداره از خودش اراده / اي خدا
+ گيتي 
اونايي که سرزبوني تو رفاقت کم نميذارن
وليکن گرگ روزگارن اون روي سکه
مثل يک فرشته زيبا تو محبت از همه بهتر
وليکن نقشه هايي در سر اون روي سکه

داره باورم ميشه که تو پاک و مهربوني
تو که اون روي سکه منو از خودت مي دوني
داره باورم ميشه که تا آخر خط باهامي
تو که لحظه لحظه هاتو نگران لحظه هامي

کي مي تونه به جز تو عشقو توي چشماي من بخونه
توي دنياي من بمونه مثل فرشته
مني که با تو خوشبختم ديگه هيچي کم ندارم
تو هواي تو روزگارم مثل بهشته
+ گيتي 
قلب مني
جون مني
عمر مني
هستيه من
همه کَس من
عشق مني

نميزارم که حسودا بدزدنت
مگه ميشه بي تو باشم
نفس مني

يادته بهت گفتم
اگه حسودا بزارن
ميبرمت يه جايي
که ندونن کجايي
اخه تا کي جدايي
دوست دارم خدايي


نمي زارم يه غريبه
جام و تو قلم بگيره
دستاي تو رو بگيره
اگه ميخواد بگيره
خدا کنه بميره
خدا کنه بميره
+ گيتي 

چه لاک خوشرنگي چه آرايشي داري، چه دوس پسر خوبي چه آرامشي داري
وقتي تو اي اف امي ني ديگه به تو فکر کنه، روزي صد بار زنگ بزنه تو رو چک کنه
راستي، شنيدم تو ديگه از ما خسته شدي، شنيدم به يه کس ديگه اي وابسته شدي
به دوس پسر جديدت مبارک باشه، اصلا مگه ميشه سليقه ي شما بد باشه
ميگن خيلي با هم خوشين، خب خدارو شکر، يکي هم پيدا شد و دل شمارو برد
منم که واسه رسيدن به تو بي اميدم، تا جايي که يادمه هي دنبالت ميدوييدم
بزار بگم، حالا که داري ميري راحت، بي لياقت، گفتي تا تهش باهاتم، ولي ديدي طاقت
نياوردي و يکي ديگه رو جايگزين من آوردي و خيلي راحت تو آبروي منو بردي

يه روزي فقط دستاي تو بود تو دستم، ولي حالا حسابي وا نميکنم روت اصلا
همه رو مي پيچيدم و پا شدي رو دستم، خدايي تو وجود تو احساسي بود اصلا؟

ديگه برو فکر منم نباش و راحت، با هرکي هستي باش، منم هواشو دارم
هرکي که با توئه يا يه جورايي آشناست با تو، با اين که بد بودي ولي باز شانس با توست
چون من حاليمه هنوزم حرمت نون و نمک، با اينکه همه حرفاي تو دروغ بود و کلک
ما که از همه خورديم، خب ميگيم تو هم روش، ميتوني اين موزيکو بدي با صداي بلند گوش
ميدوني امثال تو دورو ورم پرن، کوش اون که باب ميل منه و من بي تابشم
اون که به چشم نياد بزرگترين ايرادشم، حتي به بدترين شکل بزنن زيرابشم
بازم دونسته با دروغاش سياه بشم، اون که به يادش من زير بارون پياده شب
قدم ميزنم اما نيست عين خيالشم، من تو فکرش و اون بي استرس ميخوابه شب

يه روزي فقط دستاي تو بود تو دستم، ولي حالا حسابي وا نميکنم روت اصلا
همه رو مي پيچيدم و پا شدي رو دستم، خدايي تو وجود تو احساسي بود اصلا؟

شايد طبق معمول با يه شيشه مارتيني مستي، يا با دوس پسرت داري توي پارتي ميرقصي
يا شايدم اونو مثل من آزارش ميدي، يا خيلي ولو روي تخت ماساژش ميدي
مثل من هرست ميده که ديوونه بشي، سرش داد بزني بگي تو خونه بشين
بگي جايي نرو، دور همه رو خط بکش، ولي خودت جلو آينه بکشي خط چشم
که به قرارت برسي و تو با اون باشي، ميگن شيفته اش شدي، تابع قانوناشي
آخه مگه يه آدم تا اين حد ميشه بي رحم، نبودي ببيني تو نبودت چي کشيدم
آواره کوچه خيابونا شدم، عين بي خونه ها، درست عين ديوونه ها با خودم حرف ميزدم
ميگفتم برميگرده مياد ميمونه پيشم، فکر ميکردم ميدوني نباشي ديوونه ميشم

يه روزي فقط دستاي تو بود تو دستم، ولي حالا حسابي وا نميکنم روت اصلا
همه رو مي پيچيدم و پا شدي رو دستم، خدايي تو وجود تو احساسي بود اصلا؟


+ ؟؟؟ 

پروردگارابه من بياموزدوست بدارم کساني راکه دوستم ندارند ...
عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند...
بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...
به من بياموز لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند...
محبت کنم به کساني که محبتي درحقم نکردند......
+ نرگس بيمار 

بايد تورو پيدا کنم شايد هنوز هم دير نيست

تو ساده دل کندي ولي تقدير بي تقصير نيست

با اينکه بي تاب مني بازم منو خط ميزني

بايد تورو پيدا کنم تو با خودت هم دشمني

کي با يه جمله مثل من ميتونه آرومت کنه

اون لحظه هاي آخر از رفتن پشيمونت کنه

دل گيرم از اين شهر سرد اين کوچه هاي بي عبور

وقتي به من فکر ميکني حس ميکنم از راه دور

آخر يه شب اين گريه ها سوي چشامو ميبره

عطرت داره از پيرهني که جا گذاشتي ميپره

بايد تو رو پيدا کنم هر روز تنها تر نشي

راضي به با من بودنت حتي از اين کمتر نشي

پيدات کنم حتي اگه پروازمو پرپر کني

محکم بگيرم دستتو احساسمو باور کني

پيدات کنم حتي اگه پروازمو پرپر کني

محکم بگيرم دستتو احساسمو باور کني

بايد تورو پيدا کنم شايد هنوز هم دير نيست

تو ساده دل کندي ولي تقدير بي تقصير نيست

بايد تو رو پيدا کنم هر روز تنها تر نشي

راضي به با من بودنت حتي از اين کمتر نشي

با سلام خدمت شما دوست بزگوار :
با مطلب جديد در مورد " دلايل عقلي بر وجوب نصب امام " در خدمت تان هستيم .
نمونه از متن چنين است :
" در اين پست به چند نمونه از دلايل عقلي بر وجوب نصب امام عليه السلام از طرف خداوند متعال مي پردازيم :

1- هر علتي که سبب مي شود پيامبري به پيامبري برسيد و يا پيامبري مبعوث شود ، آن علت در نصب امام نيز وجود دارد ، زيرا وظيفه هر يک از امام و نبي در دين يکي است .

2- نصب امام عليه السلام در واجبات الهي لطف است و خداوند متعال واجب را ترک نمي کند . " .
شما را براي خواندن و پي گيري ادامه متن به وبلاگ نداي فطرت دعوت مي کنيم .
موفق و مويد باشيد .


+ *** 
چگونه يک مرد گمنام عقده اي کم سواد(متظاهر به مارکسيستي اسلامي و در باطن همه جا فروخته شده و شاگرد مکتب "مَلکَم"ي و "جمال"ي) را بنام "ميرحسين موسوي" ( وبا نام مستعار قبلي "حسين رهجو") که عملاً سرعملگي جهت آسفالت خيابانها هم براي او زياد بود بعد از مرگ "بهشتي" و "رجايي" مدّت هشت سال نظير "هويدا" که سيزده سال بر سر کار ماند در پست نخست وزيري نگاه داشتند ...





از قبلِ انقلاب ، ساواک او را همان اوان تحصيل در دانشگاه ملّي آريامهر بعنوان مهره اي براي آينده گزيده و او را به همکاري و همفکري با پادوهاي "مَلکَم"ي واداشته بود. او و همسر وي (خانم درباري "زُهره کاظمي" همکار خانم "ليلي امير ارجمند" و دوست و نديم "فرح ديبا" و آماده کننده ي دختران شايسته و ملکه هاي زيبايي) را ساواک از قبل در آب نمک گذاشته بود و توانسته بود از همان بدو انقلاب او را به روحانيون قالب کند و زنش را به بيت "امام" بفرستد که با آنها رفت و آمد کند و از همه چيز مطّلع شود.

+ *** 

سکوت مرگبار زهره کاظمي و همسرش ميرحسين موسوي پيرامون انتشار خاطر

ارسال شده توسط *** در 11/10/1389:: 10:45 صبح

در شب انقلاب او و زنش نام خود را براي بهره برداري و مأموريّت ها ... تعويض کردند .

از قبلِ انقلاب ، ساواک او را همان اوان تحصيل در دانشگاه ملّي آريامهر بعنوان مهره اي براي آينده گزيده و او را به همکاري و همفکري با پادوهاي "مَلکَم"ي واداشته بود. او و همسر وي (خانم درباري "زُهره کاظمي" همکار خانم "ليلي امير ارجمند" و دوست و نديم "فرح ديبا" و آماده کننده ي دختران شايسته و ملکه هاي زيبايي) را ساواک از قبل در آب نمک گذاشته بود و توانسته بود از همان بدو انقلاب او را به روحانيون قالب کند و زنش را به بيت "امام" بفرستد که با آنها رفت و آمد کند و از همه چيز مطّلع شود

ادامه