چراغها را خاموش کنيد
مي خواهم آسوده سر بر زمين بگذارم
ع.و، اگر مي خواهي به خواب من بيايي
نامم را که صدا مي کني، کمي آرامتر؛
بگذار تا پسين فردا با خيال خوش تو
ميان روياهاي شيرينم دست و پا زنم
از من نگير اين لحظه هاي دلخوشي را
نگذار حتي خواب ديدن تو برايم عقده شود ...
يادت مي آيد حرفي را که زدي؛
گفتي مي روم،
گه گداري شايد به خوابت بيايم
شايد در خواب،
تو را به آرزوي ديدنم نزديک کنم
لااقل همين وعده را برايم بگذار ...
ع.و ، به خاطر خدا در نگاهم صادق باش