• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : .
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    روحم ميخواهد برود يك گوشه بنشيند


    پشتش را بكند به دنيا


    و پاهايش را بغل كند


    و بلند بلند بگويد


    من ديگر بازي نميكنم

    + گيتي 

    آمدي جانم بسوزي سوختي ديگر برو


    آتش جانم شدي دل سوختي ديگر برو


    من بياباني ترين بودم که طور من شدي


    سينه سيناي عاشق سوختي ديگر برو


    آمدم اهلت شوم مکثي کني نورم شوي


    آمدي اهلت به مکثي سوختي ديگر برو


    من يد بيضا ندارم من شفا خواهم ز تو


    کي شفا دادي پرم را سوختي ديگر برو


    آمدي نوري براي مهر و ماه دل شوي


    مهر و ماه دل به نارت سوختي ديگر برو


    من تو را آرام جان و غمگسارم گويمت


    نيست آرامم به غم دل سوختي ديگر برو


    خواستم پروانه شمعت شوم زيباي من


    بال من خاکسترم را سوختي ديگر برو


    منتظر بودم بيايي جان به قربانت کنم


    آمدي جانم بسوزي سوختي ديگر برو

    + گيتي 

    بايد فراموشت کنم چنديست تمرين مي کنم


    من مي توانم ،مي شود آرام تلقين مي کنم


    با عکسهاي ديگري تا صبح صحبت مي کنم


    با آن اتاق خويش را بيهوده تزيين مي کنم


    سخت است اما مي شود در نقش يک عاقل روم


    شب نه دعايت مي کنم نه صبح نفرين مي کنم


    حالم نه اصلا خوب نيست تا بعد بهتر مي شود


    فکري براي اين دل تنهاي غمگين مي کنم


    من مي پذيرم رفته اي و برنمي گردي همين


    خود را براي درک اين، صد بار تحسين مي کنم


    از جنب وجوش افتاده ام ديگر نمي گويم به خود


    وقتي عروسي مي کند، اين مي کنم آن مي کنم


    خوابم نمي آيد ولي از ترس بيداري به زور


    با لطف قرص قد نقل يک خواب رنگين مي کنم


    اين درد زرد بي کسي بر شانه جا خوش کرده است


    از روي عادت دوستي با بار سنگين مي کنم


    هر چه دعا کردم نشد شايد کسي آمين نگفت


    حالا تقاضاي دلي سرشار از آمين مي کنم


    نه اسب،نه باران،نه مرد،تنهاييم و اين دائميست


    اسب حقيقت را خودم با اين نشان زين مي کنم


    يا مي برم ، يا باز هم نقش شکستي تلخ را


    در خاطرات تلخ خود با رنج آذين مي کنم


    حالا نه تو مال مني،نه خواستي سهمت شوم


    اين مشکل من بود و هست در عشق گلچين مي کنم


    کم کم ز يادم مي روي اين روزگار و رسم اوست


    اين جمله را با تلخي اش صد بار تضمين مي کنم

    + گيتي 

    اشکايي که بي هوا روگونه هام ميريزه
    ابري که از همه خاطره هات لبريزه
    دلي که ميخواد بمونه تني که بايد بره
    حرفي که تو دلمه اما ندوني بهتره
    بيخيال حرفايي که تو دلم جا مونده
    بيخيال قلبي که اين همه تنها مونده
    آخه دنياي تو دنياي دلاي سنگيه
    واسه تو فرقي نداره دل من چه رنگيه
    مثه تنهايي ميمونه با تو همسفر شدن
    توي شهر عاشقي بيخودي در به در شدن
    حال و روزمو ببين تا که نگي تنها رفت
    اهل عشق و عاشقي نبود و بي پروا رفت

    + گيتي 

    برو اگه ميخواي بري ،
    دلت نسوزه واسه من !!
    اينجوري که کلافه اي
    بد تره خب ، دل رو بکن !!
    بکن دل و از اين همه خاطره هاي روي آب
    فک کن نديدي ما همو حتي يه بارم توي خواب
    راحت برو يه قطره هم گريه نداره چشم من !!
    اشکاشو پشت پاي تو ، ميخواد بريزه دل بکن ..
    من که نمي ميرم ،اگه بخواي تو از اينجا بري
    چون ميدونستم که تو از اول راه مســـافري !!
    شايد نفهميدي که من بي اونکه تو چيزي بگي
    سپردمت دست خــدا ، که بي خدافظي نري
    غصه ي راهمو نخور ، شايد همينجا بمونم

    پاسخ

    من خاك شدم ، از وقتي فهميدم بوي عطرتو از روزگارم پاك شده
    + گيتي 

    +
    sy
    + گيتي 

    دارم دق مي کنم ، تحمل ندارم
    ديگه خسته شدم ، دارم کم ميارم


    دلم تنگ شده و ديگه نا ندارم
    همش فکر توام ، همش بي قرارم


    ديگه اشکي برام نمونده که بخوام
    برات گريه کنم ، فداي تو چشام


    دلم داره واسه تو پرپر مي زنه
    تو رفتي و هنوز خيالت با منه


    بدون تو کجا برم ، کنار کي بشينم
    تو چشماي کي خيره شم ، خودم رو توش ببينم


    تو که نيستي به کي بگم چشاشو روم نبنده
    به کي بگم يکم نازم کنه که بهم نخنده


    بدونه تو با کي حرف بزنم ، دردت به جونم
    تو اين دنيا به عشق کي ، به شوق کي بمونم


    به جونه چشمات از تموم اين زندگي سيرم
    تو که نيستي همش آرزو مي کنم بميرم

    پاسخ

    كاملا منو بهم ريختي با اين تكست