• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : .
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گيتي 
    من عاشق نگاه مهربون و زيباي توام
    ديونه ي چشماي روشن و فريباي توام
    وقتي توي چشام نگاه ميکني و دروغ ميگي
    حس مي کنم من عاشق همين دروغاي توام

    ليلي تو قصه تويي مجنون ديونه منم
    شيرين روياها تويي فرهاد بي خونه منم
    اوني که مي مونه تويي راهي ويرونه منم
    اوني که مي خنده تويي اون که دلش خونه منم

    نذار بدون تو دلم از همه چي خسته بشه
    نذار بدون تو چشاي باز من بسته بشه
    نذار صداي قلبي که داره واسه تومي زنه
    با رفتن تو کم بشه آروم و آهسته بشه
    تو مي توني با موندنت يخ دلم رو آب کني
    مي توني اشک و تو چشام واسه هميشه خواب کني
    تو مي توني بذاري من دوباره زندگي کنم
    يا اينکه با نبودنت زندگيمو خراب کني
    + گيتي 

    از کوي تو چون سايه گذر کردم و رفتم


    وز خاک رهت کحل بصر کردم و رفتم


    بيرون نشد انديشه وصل تو چو از دل


    با ياد رخت عزم سفر کردم و رفتم


    پرسي اگر از دختر شبگرد بداني


    شب با مه روي تو سحر کردم و رفتم


    ديدم ز کمند تو رها هيچ دلي نيست


    زين راز همه خلق خبرکردم و رفتم


    شد رهزن دل عشق تو و سود نبرده


    ناچار در اين راه ضرر کردم و رفتم


    چون ترک وفا کردي و پيمان بشکستي


    با صبر عبث عمر بسر کردم و رفتم


    از حسرت روي چو گل سرخ تو ، رنگين


    رخسار خود از خون جگر کردم و رفتم


    جز آرزوي وصل تو همراه ندارم


    گر از سر کوي تو سفر کردم و رفتم

    + گيتي 

    از کوي تو چون سايه گذر کردم و رفتم
    + گيتي 

    فداي مهربونيات عزيزم