• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : اين جمعه هم نيامدي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + من آنم كه دوست نفهميد 
    من آن کبوتر بشکسته بال در دامم
    که بهر صيد من اين چرخ دانه اي نفکند
    مرا به همت آن مرغ آسمان رشک است
    که رخت خويش به هيچ آشيانهاي نفکند
    به سيل حادثه تا خود نسازدش ويران
    زمانه هيچ زمان طرح خانه اي نفکند
    من آن غريب درخت کوير سوخته ام
    که سنگ رهگذر از من جوانه اي نفکند
    + شوق ديدار 

    با از جنون عشق به کوي تو آمدم
    بيگانگي مکن که به بوي تو آمدم
    در بر رخم مبند که همچون نگاه شوق
    با کاروان اشک به سوي تو آمدم
    از شهربند عقل به سر منزل جنون
    اين سان به شوق ديدن روي تو آمدم
    از رفته عذرخواه و ز آينده بيمناک
    آشفته تر ز حلقه ي موي تو آمدم
    + كاش مي شد 

    کاش مي شد ظرفيت ها را قالب گرفت
    کاش مي شد در باريکه هاي سيال ذهن
    تصويري از فرداهاي دور برداشت
    تا با آن ، لحظه هاي زيباکاشت
    کاش مي شد هر روزي را که بد بود ، برداشت
    جاي آن روز ، روز ديگري کاشت
    کاش مي شد
    کاش مي شد با تمام باورها
    با زورقي به سوي درياها رفت
    + گيتي 

    خدا رو شکرکه آرومي ، پس من رفتم
    + اشك 

    خداي من همه اشکم نظر به چشم ترم کن
    شکسته خاطر دهرم از اين شکسته ترم کن
    دل فسرده ي بي عشق را به سينه نخواهم
    مرا در آتش شوقي بسوز و
    شعله ورم کن
    روا مدار که لب از نواي عشق ببندم
    نديدم مرغ شب و يار بلبل سحرم کن
    در آن نفس که سپاه هوس به جنگ من آيد
    توان حمله بياموز و نغمه ي ظفرم کن
    + رفيق نيمه راه 
    در پس هر قانون
    اتهامي که به من بخشودند
    حق بي باوري ما بود
    آه جرم سنگيني بود
    که صبورانه تحمل کردم
    پاسخ

    گفت مستي ! زان سبب افتان و خيزان ميروي / گفت جرم از راه رفتن نيست ، ره هموار نيست
    + رفيق نيمه راه 

    از نگاهت عاقبت رخ بردم
    همه نامه هاتو سوزوندم
    پر دادم قناري هاي خسته رو
    توي باغچه گلا رو خشكوندم

    مي دونستم كه اسيري
    مي دونستم داري ميري

    گفتي كه سپر بلاتم
    هر جايي بري باهاتم
    همسفر با لحظه هاتم

    مي دونستم مرغك وحشي من
    روز و شب شوق پريدن داشتي
    مي دونستم تو بهار عشقمون
    قصد از ريشه بريدن داشتي

    مي دونستم كه اسيري
    مي دونستم داري ميري

    حالا كه هستي اسير د يگري
    توي قلبت منو فرياد نكن
    ديگه اي رفيق نيمه راه من
    از منو گذشته هام ياد نكن
    پاسخ

    ميخواي حرفاتو بگي ، بگو برو/ميخواي اشك بريزي ، زود بريز برو/ميخواي احساست بشم ، باشه برو / ميحواي آروممم كني ، شدم برو