• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : مي توان . . .؟ ؟ ؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + اميد 

    بر خاک سرد خفته بودم
    با بانگ اميدت چه بي تابانه از خاک بر شدم
    نزديک ها اميدي بر نمي داد
    چه عاشقانه به دورها نگريستم
    و دورها چه بي صبرانه از پس نگاه
    منتظرانه ام محو مي شدند
    و هنوز از باور عاشقانه ام تهي نشدم
    که غريبانه از خاک پر شدم
    + اميد 

    اميد زيستنم ، ديدن دوباره ي توست
    قراربخش دلم ، تاب گاهواره ي توست
    تو ، اي شکوفه ي ايام آرزومندي
    بمان که ديده ي من روشن از نظاره ي توست
    نگاه پاک توام صبح آفتابي بود
    کنون چراغ شبم پر ستاره ي توست
    به يک اشاره ، مرا رخصت پريدن بخش
    مه مرغ وحشي دل ،‌ رام يک اشاره ي توست
    + كاش 

    كاش وقتي زندگي فرصت دهد
    گاهي از پروانه ها يادي كنيم
    كاش بخشي از زمان خويش را
    وقف قسمت كردن شادي كنيم
    كاش وقتي آسمان باراني
    ست
    از زلال چشم هايش تر شويم
    وقت پاييز از هجوم دست باد
    كاش مثل پونه ها پر پر شويم
    كاش وقتي چشم هايي ابريند
    به خود آييم و سپس كاري كنيم
    + چه بنويسم 

    من چه نويسم که در دلت بنشيند
    من چه سرايم که در تو همهمه ريزد
    برگ دريغي ز شاخ فکر تو افتد
    چشمه ي مهري ز سنگ چشم تو خيزد ؟
    آن همه کم بود ، شعر و شور و کنايه ؟
    با رگ سرد تو اين ترانه چه گويد ؟
    شخم زند خاک سينه را تپش دل
    جز گل يادت در اين عقيم نرويد
    از من هر کوره راه وسوسه بگسست
    + حسين 
    دلم
    از مهر او
    تار عشق مي بافد
    از شوق ديدارش
    شعر
    خواهم آويخت
    مهربانترين نگاهش را
    بر ديوار دل
    گرمترين کلامش را
    بر گوش جان
    تا در زمستان فاصله
    کور نماند اجاق خاطره
    + خودم مي خوام دلم راضي نمي شه 

    خودم ميخوام دلم راضي نميشه
    خودم ميخوام دلم ميگه نميشه
    تو از من دور شدي واسه هميشه
    هرچي به دل ميگم دل ميگه بسه
    ميگه درهاي عاشقي روبسه
    ميگه فكر نگني هنوز نشسته
    خودم مي خوام ولي دل مي گه بسه
    دلم ميگه كه خواستنت فريبه
    نمي خوادكه دوباره دربدرشه
    آخه دلم هنوز پاك ونجيبه
    خودم ميخوام ولي دل روبرومه
    ميگه عاشقي تنها آبرومه
    نبرآبروي عشقو دوباره
    طاقت زخم تازه اي نداره
    خودم مي خوام آره مي خوام دلم راضي نميشه
    خودم مي خوام دلم ميگه نميشه
    تو از من دور شدي مثل هميشه
    ميگه فكر نكني هنوز نشسته
    خودم مي خوام ولي دلم ميگه بسته
    + تو چه هستي 

    اسم تو قشنگ ترين قصه براي گفتنه

    اسم تو قشنگ ترين قصه واسه شنفتنه
    غنچه ي نجيب اسم تو روي باغ لبم
    بهترين غنچه ي لذت براي شکفتنه
    لحظه ي طلايي نوازش گيسوي تو
    مثل ناز دست روي خواب چمن کشيدنه
    داغي وسوسوه ي گرفتن دستاي تو
    کوره ي بزرگ خورشيد و توي خواب ديدنه
    تو چي هستي ؟
    تو چي هستي ...