• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : عزيزم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نقش عشق 

    آه اي مردي که لبهاي مرا
    از شرار بوسه ها سوزانده اي
    هيچ در عمق دو چشم خامشم
    راز اين ديوانگي را خوانده اي
    هيچ مي داني که من در قلب خويش
    نقشي از عشق تو
    پنهان داشتم
    هيچ مي داني کز اي عشق نهان
    آتشي سوزنده بر جان داشتم
    گفته اند آن زن زني ديوانه است
    کز لبانش بوسه آسان مي دهد
    آري اما بوسه ا ...
    + گلم ،قلبم، تك ستارم 

    خيلي زيباست با چشمهاي خسته گريستن

    خيلي زيباست در تنهايي تورا حس کردن

    خيلي زيباست در خيال با تو زندگي کردن

    عزيزم من نيز نام تو را در قلبم حک کرده ام تا هيچ وقت فراموشت نکنم

    عزيزم همه ي لحظات زندگي ترا به ياد دارم

    روزها مثل باد بي تو مي گذرد.....

    + مهتاب 
    مي توان در کوچه هاي زندگي
    پاسخ لبخند را با ياس داد
    مي توان جاي غروب عشق را
    به طوع ساده احساس داد
    مي توان در خلوت شبهاي راز
    فکررسم آبي پرواز بود
    مي توان با حرفي از جنس بلور
    شوق را به هر دلي دعوت نمود
    مي توان در آرزوي کودکي
    با حضور يک عروسک سهم داشت
    مي توان گاهي به رسم ياد بود
    در دلي ...
    + گيتي 


    گنه کردم گناهي پر ز لذت
    درآغوشي که گرم و آتشين بود
    گنه کردم ميان بازواني
    که داغ و کينه جوي و آهنين بود
    در آن خلوتگه تاريک و خاموش
    گنه کردم چشم پر ز رازش
    دلم در سينه بي تابانه لرزيد
    ز خواهش هاي چشم پر نيازش
    در آن خلوتگه تاريک و خاموش
    پريشان در کنار او نشستم
    لبش بر روي لبهايم هوس ريخت

    عزيزم روزها بدون تو مي گذرد اما خيلي ....

    + گيتي 

    تو نيستي که ببيني
    چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاري است
    چگونه عکس تو در برق شيشه ها پيداست
    چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است
    هنوز
    پنجره باز است
    تو از بلندي ايوان به باغ مي نگري
    درخت ها و چمن ها و شمعداني ها
    به آن ترنم شيرين به آن تبسم مهر
    به آن نگاه پر از آفتاب مي نگرند
    تمام گنجشکان ...
    + گيتي 

    كمكم كن ، كمكم كن
    نذار اينجا بمونم تا بپوسم
    كمكم كن ، كمكم كن
    نذار اينجا لب مرگ رو ببوسم
    كمكم كن ، كمكم كن
    عشق نفريني بي پروايي مي خواد
    ماهي چشمه ي كهنه
    هواي تازه ي دريايي مي خواد
    دل من درياييه
    چشمه زندونه برام
    چكه چكه هاي آب
    مرثيه خونه برام
    تو رگام به جاي خون
    شعر سرخ رفتنه
    + عزيزم 

    تو شب خيس مژه هام يه شب بيا قدم بزن
    با رقص تلخ اشک من ساز دوست دارم بزن
    اتاق آرزوهامو خيلي مرتب چيدمش
    بيا و با يه چشمکت ،
    اتاقمو بهم بزن
    سخته برات تنهايياتو کوک کني
    با عشق من چشماي نازتو ببند ،‌ براي من يه کم بزن
    مي خواستم از نگات بگم ، دوباره لغزيد قلمم
    + گيتي 

    ديوانه ي عشقم من و
    مجنون نگاهي
    با گنج هنر فارغم از مالي و جاهي
    گلشن دلم از منظره ي روي سپيدي
    روشن شبم از شعشعه ي چشم
    سياهي با بال سخن شب همه شب ابر نوردم
    گويي که نسيمي بردم چون پر کاهي
    از شوق به رقص آوردم چامه ي نغزي
    آن گونه که رقصد ز دم باد گياهي
    + گيتي 
    بوي موهات زير بارون
    بوي گندم زار نمناک
    بوي سبزه زار خيس
    بوي خيس تن خاک
    جاده هاي مهربوني
    رگاي آبي دستات
    غم بارون غروب
    ته چشمات تو صدات
    قلب تو شهر گل ياس
    دست تو بازار خوبي
    اشک تو بارون روي
    مرمر ديوار خوبي
    اي گل آلوده گل من
    اي تن آلوده ي دل پاک
    دل تو قبله ي اين دل
    تن تو ارزوني خاک
    + گيتي 
    بايد
    راه را
    به شاهراه تبديل کرد
    و مهرباني را
    به رسالتي روزمره
    تا پناه عابراني باشد
    که در نجابت يک چرا
    سرگردانند
    بايد
    در بيکرانگي وجود
    لذت تر شدن از شبنمي را يافت
    و آن وقت
    در زلال نگاهي
    عمري به تماشاي دوستي نشست
    + گيتي 
    در بيابان فراخي که از آن مي گذرم
    پاي سنگين کسي در دل شب
    با من و سايه ي من همسفر است
    چون هراسان به عقب مي نگرم
    هيچ کس نيست به جز باد و درخت
    که يکي مست ويکي بي خبر است
    خاطر آشفته ز خود مي پرسم
    که اگر همره من شيطان نيست
    کيست پس اين که نهان از نظر است ؟