• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : عاشق شد دوباره دلت...!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نمي دانم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

    نمي دانم چرا هستم ، چرا يکباره نشکستم

    نمي دانم چرا روي گناهت ديده مي بستم

    نمي دانم چرا راضي به اين مجنوني دردم

    نمي دانم چرا هر روز پي ن... تو مي گردم

    تو بي تاب گريزي من پي درمان تنهايي

    تو کوهي از غروري من اسير شهر شيدايي

    تو بي تاب تماشايي، هميشه راضي از بازي

    و من در سوگ روياها، غريق واژه پردازي

    نمي دانم چه جرمم بود که تاواني چنين دارد

    به آغاز دلم نفرين که پاياني چنين دارد

    نمي دانم که بعد از ... از من چه مي ماند

    دل درمانده ام راه غرورم را نمي داند

    نمي دانم چرا با من چرا با من چنين کردي

    چرا چشمان تو مي گفت که ديگر ....؟

    نمي دانم چرا آتش به جان عاشقم افتاد

    نگاه دور تو هر روز خبر از .... مي داد

    نمي دانم چرا اما هنوز از ع... سرشارم

    چرا از فکر ترک اين دل ديوانه بيزارم

    چرادلگيرم اما باز حريص بو... هستم

    نميدانم چرا بايددلم را برتو مي بستم!

    نمي دانم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    + بي كس 

    گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آيدگفتم ز مهرورزان رسم وفا بياموزگفتم که بر خيالت راه نظر ببندمگفتم که بوي زلفت گمراه عالمم کردگفتم خوشا هوايي کز باد صبح خيزدگفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشتگفتم دل رحيمت کي عزم صلح داردگفتم زمان عشرت ديدي که چون سر آمد گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآيدگفتا ز خوبرويان اين کار کمتر آيدگفتا که شب رو است او از راه ديگر آيدگفتا اگر بداني هم اوت رهبر آيدگفتا خنک نسيمي کز کوي دلبر آيدگفتا تو بندگي کن کو بنده پرور آيدگفتا مگوي با کس تا وقت آن درآيدگفتا خموش حافظ کاين غصه هم سر آيد
    پاسخ

    گفتم نرو، پر پر ميشم ؛ گفتي ميخوام رها بشم/ گفتم آخه عاشق شدم؛ گفتي مي خوام تنها باشم/ گفتم آخه داغون ميشم؛ گفتي به من خوش ميگذره / گفتم يه روز كسي بودم، با من نكن بي حرمتي
    + گيتي 

    دلم رادرميان بودن ومردن رهاکردي تو بد کردي

    اميدم رازمن دزديدي و بردل جفاکردي توبد کردي

    من از خود هم دگر حتي نمي خواهم دگرچيزي

    تو اما آمدي روحم فنا کردي تو بد کردي

    نمي پرسم دگر حتي چرا با من چنين کردي

    فقط اين را بدان در حق من يارا خطا کردي

    تو بد کردي

    اگر دلبسته ام برتو نه از تنهائي دل بود

    تو را همراه دل کردم تو اما دل رها کردي

    تو بد کردي

    تو بد کردي

    تو بد کردي

    پاسخ

    بي انصاف
    + هستي 

    تو درمان مني يا اينکه دردي
    نمي داني که با اين دل چه کردي
    زدي آتش به جان من-چرا تو؟
    چرا اينگونه بامن در نبردي
    طريق عشقبازي اينچنين است
    تو در اين قلب گرمم آه سردي
    کشيدم با تو من تصوير فردا
    ولي جانم تو با فردا چه کردي
    + غصه 

    خاطرت آيد که آن شب
    از جنگلها گذشتيم
    بر تن سرد درختان
    يادگاري نوشتيم
    با من اندوه جدايي
    نميداني چه ها کرد
    نفرين به دست سرنوشت
    تو را از من جدا کرد
    بي تو بر روي لبانم
    بوسه پژمرده گشته
    بي تو از اين زندگاني
    قلبم آزرده گشته
    بي تو اي دنياي شادي
    دلم درياي درد است
    چون کبوترهاي غمگين
    نگاهم مات و سرد است
    اي دلت درياچه ي نور
    گر دلم را شکستي
    خاطراتم را به ياد آر
    هر جا بي من نشستي
    ...