• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : صدايم آزار دهنده توست ....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + /// 
    گريه کنم يا نکنم
    آخر ماجرا رسيد
    گريه کنم يا نکنم
    قصه به انتها رسيد
    تو مي روي و آينه
    پر ميشود از بي کسي
    از من سفر ميکني و
    به مرگ قصه مي رسي
    ببين که آب ميشود
    قطره به قطره قلب من
    مرگ من و قصه ي ماست
    فاجعه ي جدا شدن
    گريه کنم يا نکنم
    آخر ماجرا رسيد
    گريه کنم يا نکنم
    قصه به انتها رسيد
    تو جامه دان پر ميکني
    من خالي از جان ميشوم
    يک لحظه در چشمم ببين
    ببين چه ويران ميشوم
    بعد از تو با من چه کنم
    با منه بي پناه من
    کجاي شب پنهان شوم
    کجاي اين عاشق شکن
    تو ميروي و جان من
    گور ترنم ميشود
    خورشيدکي که داشتم هم
    در شب من گم ميشود
    چيزي نگو به آينه
    با رازقي حرفي نزن
    براي بار آخري
    تنها نگاهي کن به من
    گريه کنم يا نکنم
    آخر ماجرا رسيد
    گريه کنم يا نکنم
    قصه به انتها رسيد
    + *** 
    غريبه ، خسته اي ، خاموش و سردي
    شبي تلخ و عبوسي ، مثل دردي
    منو با خودت ببر يک روز از اينجا
    غريبه اگه فراموشم نکردي
    غريبه آي غريبه آي غريبه
    ببين دنيا پر از رنج و فريبه
    غريبه آي غريبه آي غريبه
    دلم تنگه غريبه آي غريبه
    غريبه ، زندگي بي تو حرومه
    کتاب خاطراتم ناتمومه
    تنم سرد و دلم آشفته بي تو
    نمي دونم که خوشبختي کدومه
    غريبه مسکنت دشت کويره
    آخه دلم داره اينجا مي ميره
    انگاري غافلي از اين دل من
    يه روز مياد مي بيني خيلي ديره
    غريبه آي غريبه آي غريبه
    ببين دنيا پر از رنج و فريبه
    غريبه آي غريبه آي غريبه
    دلم تنگه دلم تنگه ، غريبه
    + *** 
    حيف که اون روزهاي خوب
    خيلي زود تموم شدن
    با يه چشم به هم زدن
    همشون ويرون شدن
    ما مي خواستيم يک شبه
    ره صد ساله بريم
    براي لبهاي عشق
    شعر خوشبختي بگيم
    من و تو تنهاي تنها
    واسه ي امروز و فردا
    يه قصر کاغذي ساختيم
    تموم هستي رو باختيم
    من و تو تنهاي تنها
    واسه ي امروز و فردا
    يه قصر کاغذي ساختيم
    تموم هستي رو باختيم
    ميخوام اينو بدوني
    دل من مرده ديگه
    توي سينه زدنو
    از يادش برده ديگه
    ديگه اون روزها گذشت
    همه ي خاطره ها
    دست سنگين سکوت
    پل سرده بين ما
    من و تو تنهاي تنها
    واسه ي امروز و فردا
    يه قصر کاغذي ساختيم
    تموم هستي رو باختيم
    من و تو تنهاي تنها
    واسه ي امروز و فردا
    يه قصر کاغذي ساختيم
    تموم هستي رو باختيم
    ديگه حتي اسم من
    با لبهات نا آشناست
    سرنوشت عشقمون
    بازي دست خداست
    براي برگشت ما
    ديگه خيلي دير شده
    سرنوشت من و تو
    به غمي زنجير شده
    من و تو تنهاي تنها
    واسه ي امروز و فردا
    يه قصر کاغذي ساختيم
    تموم هستي رو باختيم
    من و تو تنهاي تنها
    واسه ي امروز و فردا
    يه قصر کاغذي ساختيم
    تموم هستي رو باختيم
    + ..... 
    توي تنهايي يك دشت بزرگ
    كه مثل غربت شب بي انتهاست
    يه درخت تن سياه سربلند
    آخرين درخت سبز سرپاست
    رو تنش زخمه ولي زخم تبر
    نه يه قلب تير خورده نه يه اسم
    شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
    كندوي پاك دخيل و طلسم
    چه پرنده ها كه تو جاده كوچ
    مهمون سفره ي سبز اون شدن
    چه مسافرا كه زير چتر اون به تن خستگيشون تبر زدن
    تا يه روز تو اومدي بي خستگي
    با يه خورجين قديميه قشنگ
    با تو نه سبزه نه آينه بود نه آب
    يه تبر بود با تو با اهرم سنگ
    اون درخت سربلند پرغرور كه سرش داره به خورشيد ميرسه منم منم
    اون درخت تن سپرده به تبر كه واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
    من صداي سبز خاك سربي ام
    صدايي كه خنجرش رو بخداست
    صدايي كه تو ي بهت شب دشت
    نعره اي نيست ولي اوج يك صداست
    رقص دست نرمت اي تبر بدست
    با هجوم تبر گشنه و سخت
    آخرين تصوير تلخ بودنه
    توي ذهن سبز آخرين درخت
    حالا تو شمارش ثانيه هام
    كوبه هاي بي امونه تبره

    تبري كه دشمنه هميشه ي
    اين درخت محكم و تناوره

    من به فكر خستگي هاي پر پرنده هام
    تو بزن، تبر بزن
    من به فكر غربت مسافرام
    آخرين ضربه رو محكمتر ...
    + سايه 
    بنويس بر ياس کبود
    بنويس بر باور رود
    بنويس از من بنويس
    بنويس عاشق يکي بود
    بنويس بنويس بنويس
    آه قصه بگو
    از اين عاشق دور
    تو از اين تنهاي صبور
    بي تو شکست چو جام بلور
    بنويس بر ياس سپيد
    بنويس از عشق و اميد
    بنويس ديوانه ي تو
    به خود از عشق تو رسيد
    بنويس بنويس بنويس
    تو ، موج غرور
    اين دل ، سنگ صبور
    بنويس از آنکه چو اشک
    از ديده چکيد ، به گونه دويد
    بنويس دنياي مني
    همه ي روياي مني
    منم اون بي تابي موج
    تو هنوز درياي مني
    بنويس بنويس بنويس
    غريبونه شکستم
    من اينجا تک و تنها
    دلخسته ترينم
    در اين گوشه ي دنيا
    اي بي خبر از عشق
    نداري خبر از من
    روزي تو مي آيي
    نمانده اثر از من
    بنويس دنياي مني
    همه ي روياي مني
    منم اون بي تابي موج
    تو هنوز درياي مني
    بنويس بنويس بنويس
    بنويس بر ياس کبود
    بنويس بر باور رود
    بنويس از من بنويس
    بنويس عاشق يکي بود
    بنويس بنويس بنويس
    بنويس بنويس بنويس
    + علي 

    اون دوتا مست چشات
    منو خوابم ميكنه
    ذره ذره اون نگات
    داره آبم ميكنه

    اون دوتا مست چشات
    منو خوابم ميكنه
    ذره ذره اون نگات
    داره آبم ميكنه

    داره ميميره دلم
    واسه مخمل نگات
    همه رنگي رو شناختم
    من با اون رنگ چشات

    مثل يك روياي خوش
    پا گرفتي تو شبام
    از يه دنياي ديگه
    قصه ها گفتي برام

    هنوز از هرم تنت
    داره مي سوزه تنم
    از تو سبزه زار شده
    خاك خشك بدنم

    دستاي عاشق تو
    منو از نو تازه ساخت
    دل نا باور من
    جز تو عشقي نشناخت

    داره ميميره دلم
    واسه مخمل نگات
    همه رنگي رو شناختم
    من با اون رنگ چشات
    همه رنگي رو شناختم
    من با اون رنگ چشات
    + فاطمه 

    آدما کلا دو دسته ان ، يا زرنگن يا ساده
    ساده ها واسه زرنگا ، سوژه ي سوء استفاده
    يکي ساده اس مثل من ، همش فکر ديگرون
    يکي زرنگ مثل تو ، تو نخ کندن از اين او اون ، تو نخ کندن از اين و اون
    يه آسمون آبي ، سقف اتاق منه
    شباي من پر خورشيد ، واسه روزام روشنه
    يه آسمون آبي ، سقف اتاق منه
    شباي من پر خورشيد ، واسه روزام روشنه
    آي ساده ها ، زرنگا ، که با هم قهرين هميشه
    دنيا بدون خنده ، شوخي سرش نميشه
    فکر يه لقمه نونيم ، فکر کرايه خونه
    بابا اوني که اون بالاس ، روزي رو مي رسونه ، خودش روزي رسونه
    يه آسمون آبي ، سقف اتاق منه
    شباي من پر خورشيد ، واسه روزام روشنه
    آي ساده ها ، زرنگا ، که با هم قهرين هميشه
    دنيا بدون خنده ، شوخي سرش نميشه