• وبلاگ : بنام پروردگار حي و توانا
  • يادداشت : ساده مي گويم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + گرماي وصال 
    سرمازده و خشک

    مانند فلزي که هزاران سال رنگ گرما را نديده

    و همان جا در همان دخمه

    در آن نموري و تاريکي

    بيهوده و عبث قفسي شده براي خود

    روح لطيفش بر خلاف کالبد سختش...

    و اين روح ذره ذره مي شود

    هر نوري که در اين دخمه افول و نزول مي کند

    ابن روح تکه تکه تر مي شود

    همانند غباري که از سرعت عشق در ره قلب معشوق بر مي خيزد

    ولي شبي در خواب مي بيند:

    دست گرمي مي نوازدش

    گويي خورشيد همان نزديکي هاست

    آنگاه آن دست مهربان مي رساندش به آتش

    روحش به هم مي آميزد

    از گرماي وصال آب مي شود!

    + گيتي 

    هميشه...! دوست داشتم..اما با دلم بازي كردي، با احساسم... با غرورم... با همه چي

    اگه بگم نمي بخشمت... دروغه

    مي بخشمت، اما الان واقعاً خستم

    از همه چي خستم، از آدما، از حرفايه دروغ...

    ديگه همه چي....... تمام

    خدانگهدار عشق من

    + اسارت 
    نگاه ساکت باران به روي صورتم دزدانه مي لغزد
    ولي ياران نمي دانند که من دريايي از دردم
    به ظاهر گرچه مي خندم
    ولي اندر سکوتي تلخ مي گريم
    + اسارت 
    توي اردوگاه قلبت منم يه اسير جنگي
    تو منو شکنجه ميدي توي اين قلعه‌ي سنگي
    همه سرزمين چشمام توي اشغال نگاته
    عشق و احساس قشنگم، با غنيمت باهاته
    من تو اين اسارت عشق حرف آخرو نوشتم
    زير شلاق نگاهت بين دوزخ و بهشتم
    يه شکست‌خورده‌ي عشقم تو يه رسم نابرابر
    کاشکي زنده نمي‌موندم توي اون خاکريز آخر
    هنوز ترکشاي حرفات توي عمق گريه‌هامه
    اين ترانه‌هاي زخمي پشت سنگر صدامه
    واسه قطع دل ساده‌ام موندنو بهونه کردي
    سر رات خدا ميدونه چند تا رو ويرونه کردي
    + فاصله 
    فاصله يه حرف ساده س
    بين ديدن و نديدن
    بگو صرفه با کدومه
    شنيدن يا نشيندن
    ما مي خواستيم از درخت ها کاغذ و قلم بسازين
    بنويسيم تا بمونيم
    پشت سايه جون نبازيم
    آينه ها اونجا نبودن تا ببنيم که چه زشتيم
    رو درخت با نوک خنجر زنده باد درخت نوشتيم
    + آسمون 
    مثل باد سرد پاييز، غم لعنتي به من زد
    حتي باغبون نفهميد که چه آفتي به من زد
    رگ و ريشه‌هام سياه شد، تو تنم جوونه خشکيد
    اما اين دل صبورم به غم زمونه خنديد
    آسمون مست جنوني
    آسمون تشنه خوني
    آسمون مست گناهي
    آسمون چه روسياهي

    اگه زندگي عذابه، يه حباب روي آبه
    من به گريه‌ها مي‌خندم ميگم اين همش يه خوابه
    آسمون تو مرگ عشقو توي ياخته‌هام نوشتي
    اين يه غمنامه‌ي تلخه که تو سرتاپام نوشتي
    من به لحظه‌ي شکستن، اگه نزديک اگه دورم
    از ترحم تو بيزار و خودم سنگ صبورم

    آسمون تيشه‌ات شکسته
    من ديگه رو پام مي‌مونم
    منو از تنم بگيرين
    تو ترانه‌هام مي‌مونم

    + گوگوش 

    داغ يک عشق قديمو اومدي تازه کردي
    شهر خاموش دلم رو تو پر آوازه کردي
    آتش اين عشق کهنه ديگه خاکستري بود
    اومدي وقتي تو سينه، نفس آخري بود

    به عشق تو زنده بودم منو کشتي، دوباره زنده کردي
    دوسِت داشتم، دوسَم داشتي، منو کشتي، دوباره زنده کردي

    تا تويي تنها بهانه واسه زنده بودنم
    من به غير از خوبي تو مگه حرفي ميزنم؟

    عشقت به من داد عمر دوباره
    معجزه با تو فرقي نداره

    تو خالق من بعد از خدايي
    در خلوت من تنها صدايي

    رفته بود هر چي که داشتيم ديگه از خاطر من
    کهنه شد اسم قشنگِت ميون دفتر من

    من فراموش کرده بودم همه روزاي خوبو
    اومدي آفتابي کردي تن سرد غروبو

    عشقت به من داد عمر دوباره
    معجزه با تو فرقي نداره